-
تک بوق های سکوت....
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 12:41
تا حالا شده دلتون بخواد با یکی صحبت کنید اما هر چی زنگ می زنید گوشیشو جواب نده، بعد شما تنها به صدای تک بوق ها گوش بسپورید که شاید توی یه ثانیه سکوتی که بینشه طرفتون جوابتونو بده. اونوقته که با خودت میگی سهمت از داشتن اون کسی که دوست داری تنها ثانیه های خالی از صداشه پشت تک بوق های تلفن
-
خواستم که...
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 01:39
می خواستم چند تا خط خطی اضافه کنم اما حیفم اومد این روز قشنگو با ناگفته های دلم خاکستری کنم، پس شاد باشید و آبی و لحظه هاتون پر از زیبایی های خداوندی،دوستون دارم دوستای خوبم.
-
روزتون مبارک مامان جونا
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 01:33
راستی امروز روز مادره ، دوست دارم همینجا از مامان خوب و مهربونم تشکر کنم و بهش بگم مامان جونم روزت مبارک خیلی خیلی دوست دارم مهربونم امیدوارم که توی این روز قشنگ همه مامان جونای خوب و ناز به همه امید و آرزوهاشون برسن،خدایا سلامتیشون آرزوی همه ی ماست ، همیشه سالم و تندرست نگهشون دار، آمین
-
یه جمعه ...
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 01:26
امروز جمعه بود از اون جمعه های خسته و کسل کننده،از اون روزهایی که زودتر دلمون می خواد ثانیه هاش بیان و عبور کنن، گاهی حتی وقت آزاد داشتنن هم میشه مایه مکافات چون این جور وقت هاست که نمی دونیم جه جوری زمان پیش رورو بگذرونیم ، همین وقت هاست که بقیه برامون برنامه می چینن و به قول گفتنی دستمونو می زارن تو پوست گردو ، حالا...
-
سحر
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 00:47
خیلی وقت ها دل آدم می گیره ، گاهی تنهایی بهترین مرحمه و گاهی هم حضور یه دوست خوب تو زندگی آرامش بخش ترین چاره برای رها شدن از گذشته هاست. اینو برای دوست خوبم سحر می نویسم که همیشه یادم می ندازه که تنها نیستم و زندگی در جریانه. سحرم ممنون که آرامشو به من دادی ، دوست دارم دوست خوبم کاش تمام دوستای جدیدم هم مثل سحر باشن
-
یه شروع تازه
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 00:17
سلام به همه دوستای ناز روزی که شروع کردم به نوشتن این صفحه فکر کردم که اگه فقط خط خطی های دلمو بنویسم بهتره، اما الان که فکر می کنم می بینم که یه ارتباط یه طرفه هیچ خوب نیست ، پس دوست دارم من برای شما بنویسم و شما هم برای من ، راستش من دلم می خواد دوستای جدید پیدا کنم شما چطور یه دوست جدید نمی خواید ؟
-
دلتنگی
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 22:52
کوچه های دلتنگی من خیس از اشک های سرد من است.
-
یک خط خطی تازه
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 11:53
وقتی که جدایی لحظه هامو پر می کنه، زندگی با همه ی تنهاییاش پیش روم قرار میگیره،همه چیز وزن پیدا می کنه ، حتی ثانیه ها هم برای عبور مکث می کنن،تمام حال و هوات بیقراریه که با لمس تک تک ذرات وجودت تو رو به حقیقت نزدیکتر می کنه، گاهی حتی شراره های تولد یافته ی قلبت که توی چشمات جون میگیره هم نمی تونه تمام احساسی که داری...
-
خسته از ...
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 00:42
از تکرار لحظات بی تو بودن خسته ام.
-
باور تو
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 00:35
چگونه می توانم دوست داشتنت را باور کنم٬ وقتی که تمام آرزوهایم را نابود ساختی!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 00:23
۹) بدون ایثار و فداکاری ٬ هیچ دوستی پایدار نمی ماند. فرانسیس لیست
-
شوق دیدار
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 23:10
دل بی تاب تر از پیش در شوق دیدارت به تلاطم افتاده و تن در اشتیاقت به موج تب گرفتار آمده است.
-
شاید روزی دیگر...
جمعه 28 مردادماه سال 1390 23:09
شاید که روزی دیگر خنده بر این لبان خشکیده از احساس جاری شود و طراوت ببخشد این سیمای سرد را.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1390 23:04
نخستین نیکی به دیگران روی باز و خندان است. حضرت علی (ع )
-
سهم تو
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 13:28
وقتی که با تمام نگاه ها هم تحقیر می گردی،باز نمی دانی که سهم تو از زندگی چیست!!!
-
چه کنم؟
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 13:10
چشمانم دیگر یارای اشک ریختن ندارد، قلبم نیز دیگر توان دور بودنت را ندارد، حال تو بگو من با این چشمان منتظر و قلب بیقرار چه کنم؟
-
درون من
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 05:38
سکوت می کنم ، اما در درونم آتشفشانی از احساس می جوشد، به گذشته می اندیشم و به جوشش این کوه، و نگاه می کنم به امروز و به خاموشی گزیدن قلبم از التهاب و شور.
-
خیال
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 05:25
سایه ها در تکاپو و هیاهوی شب ، سر بر دیوارهای شهر گذارده اند، شاید در پی اغوا کردن این خیال سحرانگیزند.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 05:22
۷)آن چه هستید نتیجه افکارتان است. وین دایر
-
امید ....
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 05:16
ترانه های شبانه ام را به پیشگاه مقدس عشق تو هدیه می کنم، نه تنها چنین تحفه ای که با آن ، من عاشق قلب شیدای خود را به پای صداقت و یکرنگی تو قربانی می کنم، نغمه خوان و مطرب وار با قدم های زمان ، همگام شده ،به امید پایان بخشیدن این انتظار، و با قلبی مالامال از پرستش آفریننده ی یکتا به سوی جوانه زدن در دل دقیقه ها به...
-
چشمان بیدار
جمعه 21 مردادماه سال 1390 05:18
چه سخت میشه چشمان منتظر مونده به در رو با آرزوی رسیدن به وصال کسی به خواب ببری که میدونی هیچ وقت بهش نمی رسی.
-
بی اعتنا
جمعه 21 مردادماه سال 1390 05:12
لحظه ها از میان دیدگانم گذر می کنند، رنگ و روی ثانیه ها را نمی بینم، مانند رهگذری در بازار مکاره ی دنیا قدم می زنم، بی اعتنا به عرضه ی این زندگانی هستم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 مردادماه سال 1390 05:08
۶) زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن چیزی جدید دکتر حسابی
-
تنهایی
جمعه 21 مردادماه سال 1390 04:46
هیچ وقت تنهاتر از امروز نبوده ام که بخواهم به تنهایی فکر کنم و هیچ گاه نیز اینگونه از تو جدا نبوده ام که به جدایی بیندیشم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 16:53
۵)با این همه رنگ های تماشایی در جهان ، شرم آور است که همه چیز را سیاه و سفید ببینیم. دنیس آر، لتیل
-
شیطنت چشمان تو
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 15:42
شیطنت چشمان تو را دیدم،بر خود لرزیدم ،غافل شدم از آن چه که بودم، به سیر و سیاحت چشمانت راه گشودم و در آنها گم شدم و خالی شدم از تمامی نیازهایم ز دنیا و پشیمان از مستی در آن چشمان زیبا، و به خاک افتادم و تسلیم شدم در مقابل آنها.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 14:47
۴) امروز تو به دیروز مبدل می شود ، اما ممکن است فردای تو امروز نشود. ادیسون
-
((انتها))
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 14:16
انتها به سراغم که می آیی پروصله ترین پیراهنت را به تن کن و همان کفش هایی را بپوش که تا انتهای عشق می آیند.
-
توجه توجه
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 14:07
سلام دوستان عزیز مطالب یادداشت های قسمت حک شده بر کاغذ ...از نویسندگان دیگر است و چون بعضی دارای امضا نمی باشد به دلیل نبود نام نویسنده ، من خودمو موظف دیدم این مطلب را یادآور بشوم.
-
چشمان بیقرار
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 13:48
چشمان من بیقرار بود در شب هایی که تا به صبح به انتظار حضورت بیداری می کشید.