ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
اکنون باید گذشت
شاید در پس آن کوچه که رازقی دست بر زلف بنفشه می نشاند
و ابر به لطافت بر گلبرگ های نسترن ،عشق را هدیه میکند
و شاید آنجا که بلبل ، سبکبال بر لبان گل بوسه می نشاند
و آنهنگام که در سایه سار دشت در جشن رنگ ها ، پروانه ای عاشق می گردد
من نیز هوای بودن را با دوست داشتن تجربه کنم
شبان هنگام این قنوت دستان شما بوده که به آسمان ها رهسپار می گشته
و طنین دلنشینتان با واژه های نورانی دعایتان بوده که با نسیم گره می خورده
و....
ادامه مطلب ...نوشته های این پست مربوط میشه به آذر ماه، وقتی که حال و هوای نوشتنم بود
قلم برای نگاشتن از تو به دنبال بهانه می گردد، به امید طلوع دوباره دوست داشتن و جاری شدن بر رود گفتار انسانی که همه وجودش طلب بود و عشق.
چشمانم دیگر یارای اشک ریختن ندارد، قلبم نیز دیگر توان دور بودنت را ندارد، حال تو بگو من با این چشمان منتظر و قلب بیقرار چه کنم؟
سایه ها در تکاپو و هیاهوی شب ، سر بر دیوارهای شهر گذارده اند، شاید در پی اغوا کردن این خیال سحرانگیزند.