ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
چرا باید تاب بیاورم گرمای اشک را ،
چرا باید بسوزم از شعله غم ،
چرا باید نوید احساس را بشکنم و خرد کنم و دور ریزم.
چگونه باید تو را دوست بدارم وقتی تو مرا دوست نداری.
در سکوت به خلوت گزیده ام ،
لب هایم لرزان از گفتن دوباره ی حدیث عشق و دوست داشتن است،
لرزه ی شانه هایم بر دیوارهای سرد گرمی نمی یابد ،
من به دنبال شور و هیاهوی روزهای بودن تو، در احوال گذشته گریانم،
مرا دریاب که باز هم غرق در روزهایم.
تا حالا شده دلتون بخواد با یکی صحبت کنید اما هر چی زنگ می زنید گوشیشو جواب نده، بعد شما تنها به صدای تک بوق ها گوش بسپورید که شاید توی یه ثانیه سکوتی که بینشه طرفتون جوابتونو بده.
اونوقته که با خودت میگی سهمت از داشتن اون کسی که دوست داری تنها ثانیه های خالی از صداشه پشت تک بوق های تلفن
کوچه های دلتنگی من خیس از اشک های سرد من است.