ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مژگان خود را بر هم می زنم،
چشم بر روی روشنایی می بندم ،
شاید که نور در پس دیدگان بسته ی من باشد ،
شاید ...
مژگان خود را بر هم می زنم،
چشم بر روی روشنایی می بندم ،
شاید که نور در پس دیدگان بسته ی من باشد ،
شاید که نور در وجود من ،
در ذهن من ،
در قلب من باشد ،
شاید که نسیم همان بوی بهشت است که بر من می وزد ،
شاید باران همان رحمت بی مانند است که بر جوی وجودم می بارد ،
شاید که سرسبزی گلدان کوچک من نیز همان بهشت جاویدی است که به دنبالش بودم ،
به دنبالش هستم
و در انتظارش می مانم.
شاید که امید همان نیروی اعجاب انگیز ما انسان هاست،
شاید که معجزه همان حضور ماست ،
شاید که فردا نیز هنوز برای ماست.
خیلی قشنگ بود!!!
سلام دوست من.
بسیار زیبا بود.مرسی.
قشنگ بود
یه جا خوندم نوشته بود :
امید واسه زندگی مث نمک میمونه، غذا نیست اما بهش طعم میده
همیشه زندگیتون با امید و همچنین چاشنی علاقه