ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خیلی سخته وقتی شونه هات داره میشکنه ،
سنگ صبور باشی ،
واسه عزیزی که بی نهایت دوستش داری.........
خیلی سخته وقتی شونه هات داره میشکنه ،
سنگ صبور باشی ،
واسه عزیزی که بی نهایت دوستش داری.........
صبوری می کنی میشنوی،
غافل از اینکه داری تو خودت میشکنی، خرد میشی، له میشی..........
خیلی طاقت میخواد حرف هایی بشنوی که آرومت کنه ،
اما باید آرامشبخش باشی،
نباید سخت بشی، سنگ بشی....
فقط کافیه تو یه بغض بی صدا غرق بشی، گم بشی ، رد بشی..........
سلام دوست من.خیلی زیبا بود.برای من هم اتفاق افتاده.بدتر از اون زمانیه که در حال خرد شدنی و نه فقط سنگ صبور بلکه انتظار اطرافیان برای این کار هم هست!
در مورد نظرت:
بستگی داره از چه زاویه ای به شعر سهراب نگاه کنی:
می تونه واسه بعضیا این شعر عاشقانه باشه!
و واسه بعضیا رنگ و بوی سیاسی!
اما ادامه شعر رو می ذارم که نگاه سهراب دستت بیاد:
تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید.
آفتاب از چهره ما ترسید .
دریافتیم ، و خنده زدیم.
نهفتیم و سوختیم.
هر چه بهم تر ، تنها تر.،
از ستیغ جدا شدیم:
من به خاک آمدم،و بنده شدم .
تو بالا رفتی، و خدا شدی .
حالا میتونم لمسش کنم
کلی نوشتم نمیدونم اومد یا نه ؟؟
بله
مثل اینکه نیومده!!