ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خواستم که نامت را بر صفحه کاغذ آذین بندم ، امّا قلم شرم کرد؛ از حیای کاغذ سپید به خود آمدم.
پس تنها به یاد تو و به مهر تو می نویسم ای بی نظیر بی همتا ، که تو شادی آفرین و جان بخش عالمیانی و دوستدار زیبایی و آفریننده ی آنی.گرفتار آن دردم که تو درمان آنی،
بنده ی آن ثنایم ،که تو سزای آنی، من در تو چه دانم؟ تو دانی!
تو آنی که گفتی که من آنم! آنی.
باز هم سلامی دوباره
مدتیه حس نوشتن رو ندارم، یه جورایی سخت میگذره، فقط میام سر میزنم تا یادم نره که امیدی برای رها شدن از نا امیدی ها هست.