وقتی که جدایی لحظه هامو پر می کنه، زندگی با همه ی تنهاییاش پیش روم قرار میگیره،همه چیز وزن پیدا می کنه ، حتی ثانیه ها هم برای عبور مکث می کنن،تمام حال و هوات بیقراریه که با لمس تک تک ذرات وجودت تو رو به حقیقت نزدیکتر می کنه، گاهی حتی شراره های تولد یافته ی قلبت که توی چشمات جون میگیره هم نمی تونه تمام احساسی که داری رو ترسیم کنه،گاهی فقط یک صدا میاد و اون هم تنها نوای شکستن احساسیه که آرامش بخش روح و جسمت بوده